بایگانی‌های ط - صفحه ۱۵ از ۳۳

ط معین

(طَ)۱- (ص نسب.) منسوب به شهر طرسوس (شهری قدیمی در آسیای صغیر).۲- تقسیم...

ط معین

(طَ) (اِ.)۱- شکل، هیئت.۲- سَبک، روش.

ط معین

(طَ رَ یَّ) (اِمص.) مأخوذ از عربی به معانی۱- روبرو شدن.۲- دشمنی، رویار...

ط معین

(طُ رَ) (اِ.) جِ طره.۱- موی پیشانی‌ها.۲- نقوش جام.۳- کناره‌های بام.

ط معین

(طَ رَ) (ص فا.) طرفدار، جانبدار.

ط معین

(طَ) ۱- (مص م.) راندن، دور کردن.۲- تبعید کردن.

ط معین

(طَ) (مص م.)۱- نیزه زدن.۲- سرزنش کردن.۳- کنایه زدن.

ط معین

(طَ) (ص.) تر و تازه، شاداب.

ط معین

(طُ مَ) (اِ.) خوردنی، خوراک.

ط معین

(طَ) (ص.) راهرو، سالک.

سایدبار