جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ط
معین
طروب
(طَ) (ص.) مرد بسیار طرب، آن که پیوسته شاد بود.
ط
معین
طلاوت
(طَ یا طِ وَ) (اِمص.)۱- خوبی، نیکویی.۲- شادی، شادمانی.
ط
معین
طفره رفتن
(~. رَ تَ) (مص ل.) شاخه خالی کردن.
ط
معین
طلق
(~.) ۱- (مص ل.) رها شدن، رها شدن زن از قید عقد ازدواج.۲- (اِ.) درد.۳- ...
ط
معین
طلال
(~.) (اِ.) جِ طل ؛ جاهای خراب.
ط
معین
طفره
(طَ رِ) (مص ل.) پریدن، پریدن از بلندی.
ط
معین
طلعت
(طَ عَ)۱- (مص م.) رؤیت کردن.۲- (اِ مص.) رؤیت.۳- (اِ.) روی.۴- طلوع.
ط
معین
طلاقت
(طَ قَ) ۱- (مص ل.)گشاده - رو شدن.۲- فصیح شدن.۳- (اِمص.) گشاده - رویی...
ط
معین
طف
(طَ) (اِ.)۱- جانب، کنار، کرانه.۲- ناحیه.۳- بلندی از زمین. ج. طفوف.
ط
معین
طلسم
(طِ لِ) (اِ.)۱- جادو.۲- نوشتهها یا اشکالی غیرعادی برای ج ادو کردن چی...
«
‹
17
18
19
20
21
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها