جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ط
معین
طفیلی
(~.) (ص نسب.)۱- انگل، مانند انگل.۲- گیاه یا حیوانی که از گیاه یا حیوا...
ط
معین
طلایگی
(طَ یَ) (حامص.) طلایه بودن.
ط
معین
طفیل
(طُ فَ یا فِ) ۱- (ص.) مهمان ناخوانده.۲- (اِ.) انگل.
ط
معین
طلایه دار
(~.) (ص فا.)۱- فرماندة مقدمة سپاه، رییس جلوداران.۲- هر یک از افراد ط...
ط
معین
طفولیت
(طُ یَّ) (مص جع.) دوران کودکی، خردسالی.
ط
معین
طلایه
(طَ یِ یا یَ) (اِ.) تحریف شدة طلیعة عربی، مقدمة لشکر، پیشروان لشکر که...
ط
معین
طفلک
(طِ لَ) (اِمصغ.)۱- کوچک.۲- مجازاً: موجود معصوم و بی گناه، طفلی، حیوان...
ط
معین
طلایع
(طَ یِ) (اِ.) جِ طلیعه ؛ جلوداران.
ط
معین
طفل
(طِ) (اِ.) بچه، کودک. ج. اطفال.
ط
معین
طلاکوبی
(~.) (اِمص.) کوبیدن فلزهای براق به ویژه طلا و نقره به صورت نقشهای زی...
«
‹
18
19
20
21
22
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها