جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ط
معین
طلا
(طَ) (اِ.)۱- زر؛ فلزیست زرد رنگ گران بها و کمیاب که بسیار شکل پذیر، چ...
ط
معین
طغرائی
(~.) (ص نسب.)۱- نویسندة طغرا.۲- رییس دیوان طغرا.
ط
معین
طلب
(طَ لَ) ۱- (مص م.) خواستن.۲- (اِمص.) خواست، خواهش.۳- در فارسی پولی که...
ط
معین
طل
(طَ لّ) (اِ.) باران ریز و نرم. ج. طلال.
ط
معین
طلایی
(طَ) (ص نسب.)۱- منسوب به طلا.۲- ساخته شده از طلا.۳- دارای رنگ زرد.۴- ...
ط
معین
طفیلی
(~.) (ص نسب.)۱- انگل، مانند انگل.۲- گیاه یا حیوانی که از گیاه یا حیوا...
ط
معین
طلایگی
(طَ یَ) (حامص.) طلایه بودن.
ط
معین
طفیل
(طُ فَ یا فِ) ۱- (ص.) مهمان ناخوانده.۲- (اِ.) انگل.
ط
معین
طلایه دار
(~.) (ص فا.)۱- فرماندة مقدمة سپاه، رییس جلوداران.۲- هر یک از افراد ط...
ط
معین
طفولیت
(طُ یَّ) (مص جع.) دوران کودکی، خردسالی.
«
‹
19
20
21
22
23
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها