جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ط
معین
طوع
(طُ) ۱- (مص ل.) فرمان بردن.۲- (اِمص.) فرمانبرداری.
ط
معین
طوارف
(طَ رِ) (ص. اِ.)۱- جِ طارف.۲- چشمها.۳- خیمهها و خرگاههای دامن واک...
ط
معین
طوطی وار
(ص مر.) بی اندیشه و بدون تعقل به آموختن یا از بر کردن مطالب اکتفا کردن...
ط
معین
طواحن
(طَ حِ) (اِ.) جِ طاحنه ؛ دندانهای آسیا.
ط
معین
طوطی مقال
(مَ) (ص مر.) کنایه از: خوش سخن، فصیح.
ط
معین
طو
(اِ.) ضیافت، جشن.
ط
معین
طوطی خط
(خَ) (ص مر.) کنایه از: جوانی که تازه مو بر صورتش روییده.
ط
معین
طهور
(طَ) ۱- (مص م.) طهارت کردن.۲- (ص.) آن چه که با آن طهارت کنند.
ط
معین
طوطی
(اِ.) پرندهای از راستة طوطیان، دارای پرهای سبز و زرد و قرمز و زبان گو...
ط
معین
طهر
(طُ هْ) ۱- (مص ل.) پاک شدن.۲- پاک شدن زن از حیض.۳- (اِمص.) پاکی.
«
‹
24
25
26
27
28
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها