جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ط
معین
طیره گری
(~. گَ) (حامص.) خشم، غضب.
ط
معین
طیار
(طَ یّ) ۱- (ص.) پرواز کننده، پرنده.۲- (اِ.) چُست و چالاک، تیزرو.۳- تر...
ط
معین
طول
(~.) (مص ل.)۱- منت نهادن بر کسی.۲- فزونی جستن بر کسی.۳- احسان کردن.
ط
معین
طیره گرفتن
(~. گِ تَ) (مص ل.) غضبناک شدن.
ط
معین
طی کردن
(طَ یّ. کَ دَ) (مص م.)۱- گذشتن.۲- درنوردیدن.۳- مردن.
ط
معین
طوقه
(طُ قِ) (اِ.)۱- حلقه.۲- حلقة فلزی چرخ دوچرخه یا موتورسیکلت که لاستیک...
ط
معین
طیره کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) به خشم آوردن.
ط
معین
طی الارض
(طَ یُّ لْ اَ) (ص مر.) نوعی کرامت خاص اولیا و عارفان و آن پیمودن مساف...
ط
معین
طیره شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) خشمگین شدن.
ط
معین
طی
(طَ یّ) ۱- (مص م.) درنوردیدن، پیمودن.۲- پوشاندن، پنهان کردن.۳- (اِ.) ض...
«
‹
30
31
32
33
›
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها