جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ط
معین
طافح
(فِ) (ص.) مست شرابخواره که از خود خبر ندارد.
ط
معین
طالب
(لِ) (اِفا.)۱- جوینده، خواهان.۲- دانشجوی علوم دینی ؛ ج. طلاب.
ط
معین
طاقیه
(یِ) (اِ.) نوعی کلاه بلند مخروط شبیه به کلاه درویشان.
ط
معین
طاقین
(قِ) (ص نسب. اِ.)۱- نوعی کلاه، طاقی.۲- قبای دوتایی.
ط
معین
طاقی
(اِ. ص نسب.) نوعی کلاه که به صورت طاق است.
ط
معین
طاهر
(هِ) (ص.)۱- پاک، پاکیزه.۲- از نامهای خداوند.
ط
معین
طاقچه پوش
(~.) (ص فا.)پارچهای که کف طاقچه را با آن میپوشیدند.
ط
معین
طامه
(مِّ) (اِ.)۱- بلای بزرگ.۲- روز قیامت.
ط
معین
طاقچه
(چِ) (اِمصغ.) رف، طاق کوچک. ؛~ بالا گذاشتن ناز کردن، فخر فروختن.
ط
معین
طامع
(مِ) (اِفا.)۱- آزمند، حریص.۲- امیدوار.
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها