جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ط
معین
طبرخون زدن
(~. زَ دَ) (مص م.) هلاک ساختن.
ط
معین
طایف
(یِ) (اِفا.)۱- طواف - کننده.۲- شبگرد.
ط
معین
طبرخون
(طَ بَ) (اِ.)۱- عنّاب، درخت عنّاب.۲- چوبدستی سرخ رنگ که در ق دیم به هن...
ط
معین
طایع
(یِ) (اِفا.)۱- فرمانبردار، طبع، مطیع.۲- خواهان، راغب. ج. طایعین.
ط
معین
طبر
(طَ بَ) (اِ.) تبر.
ط
معین
طایر
(یِ) (اِفا.)۱- پرواز کننده، پرنده.۲- مرغ، ج. طیور.
ط
معین
طبخ
(طَ) ۱- (مص م.) پختن.۲- (اِ.) غذای پخته شده.
ط
معین
طاووسی
(ص نسب.)۱- منسوب به طاوس.۲- سبز زرین، سبز دینارگون.۳- آن که به چند رن...
ط
معین
طبایع
(طَ یِ) (اِ.) جِ طبیعت ؛ سرشتها، نهادها.
ط
معین
طاووس
(اِ.) = طاوس: مرغی است از نوع ماکیان که پرهای زیبا دارد به ویژه نر آن...
«
‹
6
7
8
9
10
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها