جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ط
معین
طبرخون زدن
(~. زَ دَ) (مص م.) هلاک ساختن.
ط
معین
طایف
(یِ) (اِفا.)۱- طواف - کننده.۲- شبگرد.
ط
معین
طرب
(طَ رَ) ۱- (مص ل.) شاد شدن.۲- (اِمص.) شادی.
ط
معین
طراد
(~.) (مص م.) حمله آوردن بر یکدیگر.
ط
معین
طبل
(طَ) (اِ.) یکی از آلات ضربی و رزمی و آن عبارت است از استوانهای که در...
ط
معین
طرایق
(طَ یِ) (اِ.) جِ طریقه.
ط
معین
طراحی
(~.) (حامص.) کاری که طراح انجام میدهد.
ط
معین
طبقه بندی
(~. بَ) (حامص.) صف بندی، رده بندی (فره).
ط
معین
طرایف
(طَ یِ) (اِ.)۱- چیزهای لطیف و خوش و پسندیده.۲- مالهای نو. ج. طریفه.
ط
معین
طراح
(طَ رّ) (ص.)۱- نقاش، آن که طرح افکند، گرده ریز، نقشه ریز.۲- آن که برا...
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها