جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عاتر
(تِ) (ص فا.)شخص دارای خانواده.
ع
معین
عابر
(بِ) (اِفا.) راهگذر، گذرنده. ج. عابرین.
ع
معین
عابد
(بِ) (اِفا.) پرستنده، عبادت کننده.
ع
معین
عابث
(بِ) ۱- (اِفا.) بازی کننده.۲- (ص.) بیهوده.
ع
معین
ع
(عین) (حر.) بیست و یکمین حرف از الفبای فارسی برابر با عدد ۷۰ در حساب ا...
ع
معین
عاد
(دّ) ۱- (اِفا.) شمارنده.۲- (اِ.) عددی که مضرب عدد دیگر باشد.
ع
معین
عاجین
(ص نسب.) از جنس عاج.
ع
معین
عاجلاً
(ج ِ لَ نْ) (ق.) فوری، به سرعت.
ع
معین
عاجل
(جِ) ۱- (ا ِ فا.) شتاب کننده.۲- تند، سریع.۳- (اِ.) این جهان، دنیا.۴- ...
ع
معین
عاجز
(جِ) (اِفا.)۱- ناتوان، ضعیف.۲- فلج. ج. عجزه.
1
2
3
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها