جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عبرت
(ع ِ رَ) ۱- (مص ل.) پند گرفتن.۲- (مص م.) ارزیابی کردن، سنجیدن.۳- (اِ....
ع
معین
عباب
(عُ) (اِ.) سیل بزرگ.
ع
معین
عتاد
(عَ) (اِ.) ساخت و سامان، آن چه جهت سفر و جز آن آماده سازند.
ع
معین
عبرانی
(ع ِ) (ص نسب.)۱ - عبری، یهودی.۲- زبان یهود؛ عبری.
ع
معین
عبا
(عَ) (اِ.) جامة گشاد و بلند و جلو باز با آستینهای کوتاه.
ع
معین
عتابی
(~.) (ص نسب.) نوعی پارچة موجدار و رنگارنگ شبیه اطلس که در عتابیه بغدا...
ع
معین
عبرات
(عَ بَ) (اِ.) جِ عبرة ؛ اشکها، سرشکها.
ع
معین
عایله مند
(~. مَ) (اِمر.) دارای زن و فرزند، دارای افراد زیر سرپرستی.
ع
معین
عتاب
(عِ) (مص م.)۱- خشم گرفتن.۲- سرزنش کردن.
ع
معین
عبر
(~.) (مص م.) تعبیر کردن خواب و مآل کار.
«
‹
9
10
11
12
13
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها