جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عد
(عَ دّ) (مص م.) شمردن.
ع
معین
عجب
(عَ جَ) ۱- (اِمص.) شگفتی، تعجب.۲- (ص.) شگفت آور، عجیب.
ع
معین
عجین
(عَ) ۱- (ص.) سرشته شده.۲- (اِ.) خمیر.
ع
معین
عجایب
(عَ یِ) (ص.) جِ عجیب ؛ چیزهای شگفت آور و بدیع.
ع
معین
عجیب
(عَ) (ص.) شگفت آور.
ع
معین
عجالتاً
(عِ لَ تَ نْ) (ق.)۱- فوراً، بی درنگ.۲- حال، اکنون.
ع
معین
عجول
(عَ) (ص.) شتابکار.
ع
معین
عثور
(~.) (مص ل.) آگاه شدن، اطلاع یافتن.
ع
معین
عدلی
(عَ دْ)(اِ.)۱- نوعی سکه رایج در قدیم.۲- عدل، لنگه بار.
ع
معین
عجوزه
(عَ زِ) (ص.) زن پیر، گنده پیر.
«
‹
16
17
18
19
20
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها