جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عجیب
(عَ) (ص.) شگفت آور.
ع
معین
عجالتاً
(عِ لَ تَ نْ) (ق.)۱- فوراً، بی درنگ.۲- حال، اکنون.
ع
معین
عجول
(عَ) (ص.) شتابکار.
ع
معین
عثور
(~.) (مص ل.) آگاه شدن، اطلاع یافتن.
ع
معین
عذار
(عِ) (اِ.)۱- خط ریش.۲- در فارسی به معنی رخسار، چهره.۳- لگام اسب.
ع
معین
عذاب
(عَ) ۱- (اِمص.) شکنجه، آزار.۲- (اِ.) درد و رنج.
ع
معین
عدیم النظیر
(عَ مُ نَّ) (ص مر.) بی مانند.
ع
معین
عدیم
(عَ) (ص.) نیست شده، نابود.
ع
معین
عدیل
(عَ) (ص.) نظیر، مانند.
ع
معین
عر و تیز کردن
(عَ رُّ. زú کَ دَ) (مص ل.) (عا.) عربده کشیدن، سر و صدا راه انداختن.
«
‹
17
18
19
20
21
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها