جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عذره
(عَ ذِ رِ یا رَ) (اِ.)۱- پلیدی، غایط.۲- جایی که در آن کثافات دفع گرد...
ع
معین
عدوان
(عُ) ۱- (مص ل.) دشمنی کردن.۲- ستم کردن بر کسی.۳- (اِ.) دشمنی، ظلم.
ع
معین
عذرت
(عُ رَ) ۱- (اِمص.) بکارت، دوشیزگی.۲- (اِ.) دستة موی، کاکُل.
ع
معین
عدواء
(عُ دَ) (اِ.)۱- زمین خشک، سخت.۲- جایی که در آن آرامش نتوان یافت.۳- دو...
ع
معین
عذرا
(عَ) (ص.)۱- بکر، دوشیزه.۲- گوهر سوراخ نشده.
ع
معین
عدو
(عَ) (اِ. ص.) دشمن، خصم. ج. اعداء.
ع
معین
عذر نهادن
(عُ. نَ دَ) (مص ل.) عذر پذیرفتن.
ع
معین
عده
(عُ دِّ) (اِ.) نک عُدَّت.
ع
معین
عذر
(عُ ذْ) ۱- (مص ل.) پوزش خواستن.۲- (اِ.) بهانه، بهانهای ک ه هنگام پوزش...
ع
معین
عدن
(عَ دْ) ۱- (مص ل.) همیشه بودن در جایی.۲- (ص.) بهشت جاوید.
«
‹
18
19
20
21
22
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها