جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عرعر
(~.) (اِصت.) بانگ خر، صدای الاغ.
ع
معین
عرب
(عَ رَ) (اِ.) تازی، از نژاد عرب. ؛به ~ُ عجمی بند نبودن کنایه از: هی...
ع
معین
عرضی
(عَ رَ) (ص نسب.) منسوب به عَرَض.
ع
معین
عرایض
(عَ یِ) (اِ.) جِ عریضه.
ع
معین
عرضگاه
(عَ رَ یا رْ) (اِمر.) محل سان دیدن و گرد آمدن لشکر.
ع
معین
عرایس
(عَ یِ) (اِ.) جِ عروس.
ع
معین
عرضه
(عَ ض) ۱- (مص م.) به نمایش گذاشتن.۲- (اِمص.) نمایش، ارائه.
ع
معین
عراق
(عِ یا عَ) ۱- (اِ.) ساحل، کنارة آب.۲- مقامی است در موسیقی.
ع
معین
عرض
(عَ رَ) (اِ.)۱- متاع، کالا.۲- نا - خوشی، بیماری.۳- آن چه که دوام و بق...
ع
معین
عرافت
(عِ فَ) (مص ل.)۱- تدبیر کار مردم کردن.۲- غیب گویی کردن.
«
‹
21
22
23
24
25
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها