جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عرقه
(عَ قِ) (ص.) (عا.) نک ارقه.
ع
معین
عریان
(عُ) (ص.) لخت، برهنه.
ع
معین
عرق گیر
(~.) (اِ.)۱- زیرپیراهن.۲- دستمال.
ع
معین
عری
(عَ را) (اِ.) باد سرد.
ع
معین
عرق گز
(~. گَ) (اِمر.) نک عرق جوش.
ع
معین
عروه
(عُ رْ وِ) (اِ.)۱- مال نفیس.۲- آن چه که بشود به آن امید داشت و اطمینا...
ع
معین
عرق خوری
(~. خُ) (حامص.) میخواری، میگساری، نوشیدن نوشابههای الکلی.
ع
معین
عروق
(عُ) (اِ.) جِ عرق.۱- رگها.۲- ریشهها.
ع
معین
عرق جوش
(~.) (اِمر.) جوشهای ریزی که در اثر عرق زیاد روی پوست ایجاد میشود.
ع
معین
عروضی
(~.) (ص نسب.) عالمِ علم عروض.
«
‹
23
24
25
26
27
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها