جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عرق گز
(~. گَ) (اِمر.) نک عرق جوش.
ع
معین
عروه
(عُ رْ وِ) (اِ.)۱- مال نفیس.۲- آن چه که بشود به آن امید داشت و اطمینا...
ع
معین
عرق خوری
(~. خُ) (حامص.) میخواری، میگساری، نوشیدن نوشابههای الکلی.
ع
معین
عروق
(عُ) (اِ.) جِ عرق.۱- رگها.۲- ریشهها.
ع
معین
عرق جوش
(~.) (اِمر.) جوشهای ریزی که در اثر عرق زیاد روی پوست ایجاد میشود.
ع
معین
عروضی
(~.) (ص نسب.) عالمِ علم عروض.
ع
معین
عرفه
(عَ رَ فِ) (اِ.) روز نهم ذی الحجه که حجاج در نزدیکی مکه توقف میک...
ع
معین
عروض
(عَ) (اِ.)۱- دانش شناخت وزن شعر و تغییرات آن.۲- جزو آخر از مصراع اول ...
ع
معین
عرفاً
(عُ فَ نْ) (ق.)از روی عرف، براساس رسم.
ع
معین
عروسی
(عَ) (حامص.)۱- جشنی که به هنگام ازدواج برپا کنند.۲- همسری دختر یا زنی...
«
‹
24
25
26
27
28
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها