جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عفاریت
(عَ) (اِ.) جِ عفریت.
ع
معین
عطلت
(عُ طْ لَ) (اِمص.)۱- بیکاری.۲- بی پیرایگی زن.
ع
معین
عضویت
(عُ یَّ) (مص جع.) عضو بودن، کارمند شدن.
ع
معین
عفار
(عَ) (اِ.)۱ - نام درختی است که چوبش بسیار قابل اشتعال است. ۲- نان بدو...
ع
معین
عطل
(عَ طِ) (ص.)۱- بی پیرایه.۲- بیکار. ؛ حروف ~ حروف بی نقطه.
ع
معین
عضو
(عُ ضْ) (اِ.)۱- اندام، هر یک از اجزای بدن.۲- یک فرد از جماعت. ج. اعضا...
ع
معین
عقیب
(عَ) (ق.) دنبال، دنباله.
ع
معین
عقده
(عُ دِ) (اِ.)۱- گره.۲- حالت سرخوردگی و کینه به علّت دست نیافتن به مطل...
ع
معین
عقابین
(~. بَ یا بِ) (اِ.)۱- تثنیه عقاب ؛ دو عقاب.۲- دو قطعه چوب که گناهکار ...
ع
معین
عقیان
(عِ) (اِ.) طلای خالص.
«
‹
37
38
39
40
41
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها