جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عقیب
(عَ) (ق.) دنبال، دنباله.
ع
معین
عقده
(عُ دِ) (اِ.)۱- گره.۲- حالت سرخوردگی و کینه به علّت دست نیافتن به مطل...
ع
معین
عقابین
(~. بَ یا بِ) (اِ.)۱- تثنیه عقاب ؛ دو عقاب.۲- دو قطعه چوب که گناهکار ...
ع
معین
عقیان
(عِ) (اِ.) طلای خالص.
ع
معین
عقد
(عَ قْ) ۱- (مص ل.) بستن، گره زدن. ۲- عهد و پیمان بستن.۳- (اِ.) عهد، پی...
ع
معین
عقاب
(عُ) (اِ.)۱- پرندهای است شکاری با جثهای بزرگ دارای منقاری خمیده، چ...
ع
معین
عقوه
(عَ وَ) (اِ.)۱- اطراف خانه.۲- محله.
ع
معین
عقبی
(عُ با) (اِ.)۱- آخرت، جهان دیگر.۲- رستاخیز، قیامت.
ع
معین
عق
(عُ قّ) (اِ.) تهوع، قی.
ع
معین
عقول
(عُ) (اِ.) جِ عقل.
«
‹
41
42
43
44
45
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها