جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عماد
(عِ) (اِ.)۱- تکیه گاه.۲- بنای بلند.
ع
معین
عمران
(عُ مْ) ۱- (مص م.) آباد کردن.۲- (اِمص.) آبادانی، آبادی.
ع
معین
عماء
(عَ) (اِ.)۱- ابر مرتفع.۲- ابر باران - ریز.۳- (تص.) مرتبت احدیت (تعار...
ع
معین
عمو
(عَ) (اِ.) = عم: برادر پدر.
ع
معین
عمر
(عُ مْ) (اِ.) زندگانی، مدت زندگانی. ؛ ~ نوح کنایه از: عمر طولانی.
ع
معین
علیین
(عِ لّ یّ) (اِ. ص.) نک علیون.
ع
معین
عنان کشیدن
(~. کِ دَ) (مص ل.) باز ایستادن، توقف کردن.
ع
معین
عناد
(عِ) (مص ل.)۱- ستیزه کردن، لجاج ورزیدن.۲- (اِمص.) لجاج، سرکشی.۳- ستیز...
ع
معین
عنان پیچ
(~.) (ص فا.) سوارکار چیره دست.
ع
معین
عنابی
(~.) (ص.) سرخ رنگ.
«
‹
52
53
54
55
56
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها