جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عالم
(لَ) (اِ.)۱- دنیا، هستی.۲- موجودات.۳- (عا.) نمادی برای بزرگی، عظمت.۴...
ع
معین
عاطفه
(طِ فِ) (اِ.) مهر، محبت. نک عاطفت. ج. عواطف.
ع
معین
عامی
(~.) (ص نسب.)۱- منسوب به عامه.۲- در فارسی: جاهل، بی سواد.
ع
معین
عال
(لْ) (ص فا.) برافراشته.
ع
معین
عامه
(مِّ) ۱- (اِفا.) همه، همگان.۲- عموم مردم.
ع
معین
عاقول
(اِ.)۱- خار شتر.۲- دریا، موج دریا.
ع
معین
عامره
(مِ رَ یا رِ) ۱- (اِفا.) مؤنث عامر.۲- (ص.) معمور، آباد.۳- پر، انباشته....
ع
معین
عاقله مرد
(~ مَ) (ص مر.) (عا.) کسی که دوران جوانی را گذرانده باشد.
ع
معین
عایذ
(یِ) (اِفا.) پناه آورنده.
ع
معین
عامر
(مِ) ۱- (اِفا.) آباد کننده.۲- اقامت کننده در جای آباد.۳- (ص.) معمور، آ...
«
‹
6
7
8
9
10
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها