جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ع
معین
عاقل
(ق) (ص.) خردمند.
ع
معین
عاید شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) نصیب شدن، به دست آمدن.
ع
معین
عام المنفعه
(مُّ لْ مَ فَ عَ) (ص مر.) آن چه که سودش به عموم برسد.
ع
معین
عاقر
(ق) (اِفا.)۱- ق ربانی کنندة شتر.۲- زنی که آبستن نشود.
ع
معین
عاید
(یِ) (اِفا.) عیادت کننده.
ع
معین
عام
(مّ) ۱- (اِفا.) همه را فراگیرنده، شامل.۲- (اِ.) همه، همگان، همگانی.
ع
معین
عاقد
(ق) (اِفا.)۱- پیمان کننده.۲- کسی که قرارداد میبندد.۳- اجرا کننده صی...
ع
معین
عاکف
(کِ) (اِفا.) گوشه گیرنده، کسی که در مسجد یا هر جای دیگر برای عبادت گو...
ع
معین
عالیات
(ص. اِ.) جِ عالیه ؛ عتبات عالیات.
ع
معین
عاقبت
(ق بَ) (اِ.) آخر کار، پایان هر چیز.
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها