جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غ
(حر.) بیست و دومین حرف از الفبای فارسی برابر با عدد ۱۰۰۰ در حساب ابجد....
غ
معین
غاشیه بر دوش
(~. بَ) (ص مر.) مطیع.
غ
معین
غاز
(اِ.) مرغی است شبیه مرغابی امابزرگ تر از آن با گردنی دراز و وزنی حدود ...
غ
معین
غاشیه
(یِ) (اِ.)۱- سورة هشتادو هشتم از قرآن کریم دارای بیست و شش آیه.۲- روپ...
غ
معین
غارغارک
(رَ) (اِمر.) آن چه سر و صدای زیاد و مزاحم داشته باشد (مانند بلندگو، را...
غ
معین
غاش
(اِ.) = غاوش:۱- خیار بزرگی که برای تخم نگاه دارند.۲- خوشة انگور نارسید...
غ
معین
غارس
(رِ) (اِفا.) غرس کننده.
غ
معین
غاسق
(س) ۱- (اِفا.) تاریک شونده.۲- (اِ.)ماه.۳- شب تاریک.
غ
معین
غارج
(رِ) (اِ.) شرابی که به وقت صبح نوشند.
غ
معین
غازی عتیق
(عَ) (اِمر.) پولی است که ترکان عثمانی در عراق رایج کردند و قیمت آن با...
1
2
3
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها