جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غبرا
(غَ) (ص.) مؤنث اغبر، گرد - آلود، خاکی رنگ.
غ
معین
غدات
(غَ) (اِ.) بامداد، بین صبح کاذب و صبح صادق.
غ
معین
غبب
(غَ بَ) (اِ.) نک غبغب.
غ
معین
غدا
(غَ) (اِ.) بامداد. مق عشاء.
غ
معین
غباوت
(غَ وَ) ۱- (مص ل.) کند ذهن شدن.۲- ابله شدن.۳- (اِمص.) گولی.۴- احمقی، ا...
غ
معین
غد
(غَ) (اِ.)۱ - فردا.۲- زمان دور.۳- روز قیامت.
غ
معین
غباز
(غُ) (اِ.) چوبدستی شبانان و قلندران.
غ
معین
غجرچی
(~. جِ) (ص نسب.) دلیل، بلد، راهنما.
غ
معین
غباری گرفتن
(~. گِ رِ تَ) (مص ل.) اندوهناک شدن.
غ
معین
غجر
(غَ جَ) (اِ.)۱- کولی.۲- فالگیر.
«
‹
8
9
10
11
12
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها