جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غد
(غَ) (اِ.)۱ - فردا.۲- زمان دور.۳- روز قیامت.
غ
معین
غباز
(غُ) (اِ.) چوبدستی شبانان و قلندران.
غ
معین
غربت
(غُ بَ) (مص ل.) دور شدن، دور شدن از شهر و دیار.
غ
معین
غراش
(غَ) (اِ.)۱- زخم ناشی از خراشیدگی.۲- قهر، خشم.۳- اندوه.
غ
معین
غدیره
(غَ رِ) (اِ.) گیسوی بافته.
غ
معین
غربان
(غَ) (اِ.) جِ غراب.
غ
معین
غراره
(~.) نک غرارت.
غ
معین
غدیر
(غَ) (اِ.) آبگیر، تالاب.
غ
معین
غربال
(غَ یا غِ) (اِ.) = گربال: وسیلهای مشبک یا س وراخ سوراخ برای جدا کردن ...
غ
معین
غرارت
(غَ رَ) ۱- (مص ل.) غافل شدن.۲- فریب خوردن.۳- (اِمص.) غفلت.۴- بی تجربگی...
«
‹
11
12
13
14
15
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها