جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غرابت داشتن
(~. تَ) (مص ل.) عجیب بودن.
غ
معین
غراچه
(غَ چِ) (ص.) نک غرچه.
غ
معین
غرابت
(غَ بَ) (مص ل.)۱ - غامض بودن، پوشیده بودن.۲- دور بودن.
غ
معین
غراورنگ
(غَ رَ) (اِمر.) تخت بزرگ.
غ
معین
غراب البین
(غُ بُ لْ بَ) (اِ.) زاغ جدایی، زاغی که عرب مشاهدة آن را شوم و سبب ...
غ
معین
غران
(غُ رّ)۱- (ص فا.) آواز گران و مهیب برآورنده.۲- (ق.) در حال غریدن، فریا...
غ
معین
غراب
(غُ) (اِ.)۱- زاغ.۲- کلاغ.
غ
معین
غرغر
(غَ غَ) (اِ.) گلو، ابتدای گلو از طرف دهان.
غ
معین
غربیل
(غَ) (اِ.) (عا.) غربال.
غ
معین
غرض ورزی
(~. وَ) (حامص.) به کارگیری نیتهای کینه جویانه، دوری از انصاف و بی طر...
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها