جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غرام
(غَ) ۱- (اِمص.) شیفتگی، عشق.۲- آز.۳- (اِ.) هلاک، عذاب.
غ
معین
غر
(~.) (ص.)۱- ترکیده و شکسته.۲- فرو رفته بر اثر ضربه.
غ
معین
غراشیده
(غَ دِ) (ص مف.)۱- خراشیده.۲- خشمگین.
غ
معین
غذاخوری
(~. خُ) (اِمر.) مکانی معمولاً سرپوشیده برای خوردن غذا (کافه، رستوران...
غ
معین
غربتی
(~.) (ص نسب.)۱- منسوب به غربت.۲- کولی، قرشمال.۳- بیگانه، اجنبی. ؛ ~ب...
غ
معین
غراشیدن
(غَ دَ)۱- (مص م.) خراشیدن.۲- (مص ل.) خشم گرفتن.۳- اندوه خوردن.
غ
معین
غذا
(غَ) (اِ.) خوردنی، آن چه خورده شود.
غ
معین
غرش
(غُ رِّ) (اِمص.) صدای مهیب، فریاد ترسناک.
غ
معین
غرس
(غَ رْ) ۱- (مص م.) درخت کاشتن.۲- (ص.) درخت نشانده، نهال.
غ
معین
غرزن
(غَ زَ) (ص مر.)۱- زن بدکاره، روسپی.۲- مردی که زن بدکاره دارد.
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها