جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غربیل
(غَ) (اِ.) (عا.) غربال.
غ
معین
غرض ورزی
(~. وَ) (حامص.) به کارگیری نیتهای کینه جویانه، دوری از انصاف و بی طر...
غ
معین
غربیب
(غِ بِ) (اِ.) نوعی انگور سیاه طائفی که از بهترین اقسام انگور است.
غ
معین
غرض داشتن
(~. تَ) (مص ل.)۱- نیت بد داشتن.۲- کینه داشتن.
غ
معین
غربی
(غَ) (ص نسب.)۱- منسوب به غرب.۲- از مردم شمال آفریقا.۳- مراکشی. در اصطل...
غ
معین
غرض
(غَ رَ) ۱- (مص ل.) مشتاق شدن.۲- (اِمص.) آ رزومندی.۳- (اِ.) هدف، نشانة...
غ
معین
غربچه
(غَ بَ چَ یا چِ) (ص مر.) دشنام است به معنی فرزند زن بدکار.
غ
معین
غرشمال
(غِ رَ) (اِ. ص.) = قرشمال:۱- کولی.۲- کنایه از: خوش بنیه، لوند.
غ
معین
غربزدگی
(غَ زَ دِ) (حامص.) وضع یا کیفیت غرب زده شدن، پیروی از تمدن و فرهنگ کش...
غ
معین
غرشمار
(غِ رِ) (ص.) نک غرشمال.
«
‹
16
17
18
19
20
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها