جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غردل
(غَ رْ دِ) (ص مر.)ترسو، بی دل و جرأت.
غ
معین
غرفج
(غُ فَ) (اِ.) = گرفج: هر هیزمی که زود آتش در آن افتد.
غ
معین
غرد
(غَ) (اِ.) خانة نیین، خانة مسقف به چوب، خانة تابستانی.
غ
معین
غرغشه
(غَ غَ ش) (اِ.) جنجال، غوغا.
غ
معین
غرتی
(غِ) (ص.) (عا.) نک قرتی.
غ
معین
غریم
(غَ) (ص.)۱- بدهکار، وامدار.۲- وام خواه، طلب کار.
غ
معین
غرچگی
(~.) (حامص.) نادانی.
غ
معین
غرنوق
(غُ یا غِ) (اِ.) پرندهای است از راستة پا بلندان، دارای بالهای دراز ...
غ
معین
غریق
(غَ) (ص.)غرق شده، در آب فرو - رفته.
غ
معین
غرچک
(غَ چَ) (ص.) نادان، ابله.
«
‹
17
18
19
20
21
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها