جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غرتشن
(غُ تَ شَ) (ص.) (عا.) قلتشن ؛ زورگو.
غ
معین
غرغره
(~.) (اِ.) خِرخِره، گلو، نای گلو.
غ
معین
غربیله
(غَ لَ یا لِ) (اِ.) حرکت پیاپی قسمت تحتانی بدن مثل حرکت غربیل (غربال)....
غ
معین
غرغر
(غَ غَ) (اِ.) گلو، ابتدای گلو از طرف دهان.
غ
معین
غربیل
(غَ) (اِ.) (عا.) غربال.
غ
معین
غریزه
(غَ زِ) (اِ.) سرشت، ذات. ؛~ی جنسی غریزة اطفاء شهوت که سبب تولید نسل...
غ
معین
غرولند زدن
(~. زَ دَ)(مص ل.)(عا.) آهسته سخن گفتن از سر خشم و اعتراض.
غ
معین
غرنبه
(غُ رُ بِ)۱- (اِمص.) غرنبیدن.۲- (اِ.) بانگ و فریاد، خروش.
غ
معین
غریر
(غَ) (ص.) ۱- به باطل امیدوار شده، فریفته.۲- پذیرفتار.۳- جوان ناآز مود...
غ
معین
غرولند
(غُ رُّ لُ) (اِمر.) (عا.) سخن آهسته از روی خشم و اعتراض.
«
‹
17
18
19
20
21
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها