جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غاصبانه
(ص نِ) (ق.) به صورت غصب، با زور.
غ
معین
غازل
(زِ) (اِفا.) ریسنده.
غ
معین
غاتی
(ص.) (عا.) نک قاتی.
غ
معین
غاصب
(ص) (اِفا.) غصب کننده.
غ
معین
غازغان
(اِ.) دیگ بزرگ مسی.
غ
معین
غابه
(بِ یا بَ) (اِ.)۱- زمین پست و هموار۲- نیزة دراز.۳- بیشه درختان انبوه...
غ
معین
غاص
(صّ) (اِفا.)۱- انباشته، پُر.۲- گروه بسیاری از مردم که یک جا گِرد هم ...
غ
معین
غازغاز
(ص.) چاک چاک.
غ
معین
غابر
(بِ) (ص.)۱- گذشته، مقابل حال و آینده.۲- باقی، باقی مانده.
غ
معین
غاشیه کشیدن
(~. کِ دَ) (مص ل.) خدمت کردن، فرمانبرداری کردن.
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها