جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غزات
(غَ) (مص ل.) با دشمن دین جنگیدن.
غ
معین
غشاوه
(غَ یا غِ یا غُ وِ) (اِ.)۱- پرده، پوشش.۲- تیرگی چشم.
غ
معین
غسات
(غَ) (اِ.) غوزة خرما، خرمای نارسیده.
غ
معین
غزاء
(غَ زّ) (ص.) بسیار غزو کننده، بسیار جنگنده.
غ
معین
غشاء
(~.) (اِ.) پردة پوششی حول و درون برخی اندامهای درونی و قسمت سطحی سیت...
غ
معین
غزیر
(غَ) (ص.) بسیار از هر چیز، وافر.
غ
معین
غش کردن
(غَ. کَ دَ) (مص ل.) (عا.) بیهوش شدن.
غ
معین
غزوه
(غَ وَ یا وِ) (اِ.) یک غزو، یک بار جنگ کردن.
غ
معین
غضب
(غَ ضَ) ۱- (مص ل.) خشم گرفتن.۲- (اِمص.) خشمگینی.۳- (ا ِ.) خشم.
غ
معین
غش
(غَ) (اِمص.) گرفته شده از عربی به معنای بی هوشی، مدهوشی. ؛~ُ ریسه رفت...
«
‹
23
24
25
26
27
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها