جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غزوات
(غَ زَ) (اِ.) جِ غزوه.
غ
معین
غضاضت
(غَ ضَ) (اِمص.)۱ - فرو خوابانیدن چشم.۲- تر و تازه شدن.۳- تازه روی شد...
غ
معین
غسیل
(غَ) (ص.)۱- شسته.۲- غسل داده شده.
غ
معین
غزو
(غَ) ۱- (مص ل.) جنگ کردن با دشمن.۲- (اِ.) جنگهایی که پیغمبر شخصاً در ...
غ
معین
غضاره
(غَ رَ یا رِ) (اِ.)۱- سفال سبزی است که برای دفع چشم زخم به کار برند؛ ...
غ
معین
غسک
(غَ سَ) (اِ.) ساس.
غ
معین
غزه
(~.) (اِ.) بیخ دم حیوانات چرنده و پرنده.
غ
معین
غض
(غَ ضّ) (مص م.)۱- فروخوابانیدن چشم را.۲- فرو داشتن آواز.
غ
معین
غسول
(غَ) (اِ.)۱- آبی که بدان خود را شویند؛ ج. غسولات.۲- خطمی.۳- اشنان.
غ
معین
غزلیات
(غَ زَ یّ) (اِ.) جِ غزلیه. در تداول معمولاً در مورد جمع غزل به کار بر...
«
‹
24
25
26
27
28
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها