جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غل زدن
(غُ. زَ دَ) (مص ل.) (عا.) جوشیدن.
غ
معین
غطیط
(غَ) (مص ل.)۱- غریدن شتر.۲- خرخر کردن در خواب.
غ
معین
غل دادن
(~. دَ) (مص م.) (عا.) غلتاندن.
غ
معین
غطریف
(غ طْ) (ص.)۱- مهتر.۲- جوانمرد.
غ
معین
غل خوردن
(غ. خُ دَ) (مص ل.) (عا.) غلتیدن چ یزی گِرد.
غ
معین
غطاس
(غِ) (اِ مص.) تعمید، غسل تعمید.
غ
معین
غل
(غَ لّ) (مص م.)۱- دست کسی را به گردن بستن.۲- بند بر دست و پای و گردن ...
غ
معین
غطاء
(غِ) (اِ.) پرده، پوشش.
غ
معین
غلامباره
(~. رِ) (ص مر.) امردپرست.
غ
معین
غفیله
(غُ فَ یا فِ لِ یا لَ) (اِ.) نمازی است از نمازهای نافله که میان نماز ...
«
‹
28
29
30
31
32
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها