جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غلب
(غُ لُ) (اِ.) = غلپ: نک غلپ.
غ
معین
غلق
(غَ لَ) (اِ.) کلون، چوبی که بدان در را بندند.
غ
معین
غلط افتادن
(~. اُ دَ) (مص ل.) اشتباه پیدا شدن، خطا رخ دادن.
غ
معین
غلامبارگی
(~. رِ) (حامص.) شهوترانی با پسر بچه.
غ
معین
غلفچ
(غَ لَ) (اِ.) = غلفج:۱- زنبور سرخ، زنبور عسل.۲- زلو، زالو.
غ
معین
غلس
(غَ لَ) (اِ.) ظلمت پایان شب چون با سپیدی درآمیزد، شبگیر.
غ
معین
غلفتی زدن
(~. زَ دَ) (مص ل.) (عا.) بدل چیزی را به جای اصل آن به کسی دادن.
غ
معین
غلج
(غَ) (اِ.) گره دوتا که به آسانی گشوده شود.
غ
معین
غلفتی
(~.) الکی، بیهوده.
غ
معین
غلتیدن
(غَ دَ) (مص ل.) از پهلویی به پهلوی دیگر گشتن.
«
‹
31
32
33
34
35
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها