جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غلبه کن
(غُ لْ بِ کَ) (اِ.) (عا.) از بیخ کنده شدن.
غ
معین
غلمه
(غُ مَ یا مِ) ۱- (مص ل.) تیز شهوت شدن (زن و مرد).۲- (اِ مص.) تیزی شهوت...
غ
معین
غلط نامه
(~. مِ) (اِمر.) فهرست غلطهای کتاب یا رسالة چاپ شده که معمولاً در آخر...
غ
معین
غلبه
(غَ لَ بِ) ۱- (مص ل.) پیروز گشتن، چیره شدن.۲- (اِمص.) چیرگی، پیروزی.۳-...
غ
معین
غلمبه
(غُ لُ بِ) (اِ.) = غلنبه:۱- هر چیز گرد و گلوله مانند که درشت و ناهموار...
غ
معین
غلط غلوط
(~. غُ) (عا.)۱- (ص مر.) پر غلط، بسیار غلط.۲- (ق مر.) با غلط بسیار.
غ
معین
غلباء
(غَ لْ) (ص.)۱- باغ و مرغزار پر درخت.۲- ستبر گردن.
غ
معین
غلمان
(غِ لْ) (اِ.)۱- جِ غلام.۲- پسران خوب روی بهشتی.
غ
معین
غلط انداز
(~. اَ) ۱- (ص فا.) آن چه که دیگران را به اشتباه بیندازد، دارای ظاهر آر...
غ
معین
غلب
(غُ لُ) (اِ.) = غلپ: نک غلپ.
«
‹
33
34
35
36
37
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها