جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غو
(غَ) (اِ.) = قو: قسمی قارچ خشک کرده که در آن از چخماق آتش افکنند و زود...
غ
معین
غنوند
(غُ وَ) (اِ.) پیمان، شرط.
غ
معین
غورگی
(رِ یا رَ) (حامص.) نارسیدگی میوه، کالی. ؛از ~ مویز بودن کنایه از: نا...
غ
معین
غنیه
(غَ یَ یا یِ) ۱- (مص ل.) بی نیاز شدن، توانگر شدن.۲- (اِمص.) بی نیازی، ...
غ
معین
غنوده
(غُ دِ) (ص مف.)۱- به خواب رفته.۲- آسوده.
غ
معین
غورگاه
(غَ وْ) (اِمر.)۱- جای فرو رفتن آب، محل غور.۲- جای نهان شدن.۳- منزل، ...
غ
معین
غنینه
(غَ نِ) (اِ.) لانة زنبور و مانند آن.
غ
معین
غنودن
(غُ دَ) (مص ل.) خوابیدن، آرمیدن.
غ
معین
غیر
(~.) ۱- (مص ل.) دگرگون گشتن.۲- (اِمص.) تغییر حال.
غ
معین
غژیدن
(غَ دَ)۱- (مص ل.) خزیدن.۲- به هم چسبیدن.۳- (مص م.) طبقه طبقه روی هم گذ...
«
‹
46
47
48
49
50
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها