جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فانوسقه
(ق) (اِ.) = فانسقه. فانسخه: کمربند یا حمایل چرمی که در خانههای آن فش...
ف
معین
فال فال
(لْ. لْ) (ق مر.) بخش بخش، چند تا چند تا.
ف
معین
فاصله گرفتن
(~. گِ رِ تَ) (مص ل.) دوری کردن، پرهیز کردن.
ف
معین
فایز
(یِ) ۱- (اِفا.) رهایی یابنده، رستگار شونده.۲- (ص.) رستگار، پیروز.
ف
معین
فانوس دریایی
(س دَ) (اِمر.) چراغ دریایی، چراغی که بالای برج در بندرگاه نصب میکنند...
ف
معین
فال انداز
(اَ) (ص فا.)فالگیر، طالع بین.
ف
معین
فاصله
(ص لَ یا لِ) ۱- (اِفا.) مؤنث فاصل.۲- مسافت میان دو چیز.
ف
معین
فایده
(یِ دِ) (اِ.)۱- سود، بهره.۲- سخن سودمند. ج. فواید.
ف
معین
فانوس
(اِ.) چراغی که برای روشن کردن مسافت زیادی بر بالای منار و جز آن نصب...
ف
معین
فال
(اِ.)۱- قسمتهای مساوی از یک چیز، مانند برشهای یک اندازه از خربزه، گر...
«
‹
10
11
12
13
14
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها