جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فراز کشیدن
(~. کِ دَ) (مص م.)۱- پیش کشیدن، به سوی خود کشیدن.۲- بیرون کشیدن.
ف
معین
فرادر
(~. دَ) (اِمر.) چوبی که در پس در خانه اندازند.
ف
معین
فراشتک
(فَ تُ) (اِ.) پرستو.
ف
معین
فراز کردن
(~. کَ دَ) (مص م.)۱- باز کردن.۲- بستن.۳- نزدیک کردن.۴- پیش آوردن، پیش ...
ف
معین
فراخیدن
(فَ دَ) (مص ل.)۱- راست شدن موی بدن.۲- از هم جدا شدن.
ف
معین
فراشته
(فَ تِ) (ص مف.) افراشته.
ف
معین
فراز شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.)۱- نزدیک شدن.۲- گشوده شدن.۳- بسته شدن.۴- برخاستن.۵-...
ف
معین
فراخی
(فَ) (حامص.)۱- گشادگی، وسعت.۲- پهنا.۳- فراوانی.
ف
معین
فراشتن
(فَ تَ) (مص م.) افراشتن.
ف
معین
فراز رفتن
(~. رَ تَ) (مص ل.) نزدیک رفتن.
«
‹
31
32
33
34
35
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها