جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فرس ماژور
(فُ ژُ) (اِ.) حالتی که شخص برخلاف میل مجبور به انجام یا ترک فعلی شود،...
ف
معین
فردیت
(فَ یَّ) (مص جع.)۱- یکتایی، یگانگی.۲- طاق بودن.
ف
معین
فرس راندن
(فَ رَ. دَ) (مص م.)۱- اسب راندن.۲- کنایه از: جستجو کردن، تفحص کردن.
ف
معین
فردوس
(فِ دُ)۱- باغ، بوستان.۲- بهشت.
ف
معین
فرس
(فَ رَ) (اِ.) اسب.
ف
معین
فردر
(فَ رْ دَ) (اِ.) = فردرد: چوبی که پشت در میانداختند تا در باز نشود.
ف
معین
فرزین بند
(~. بَ) (اِ.) مهرهای که پشتیبان وزیر (فرزین) باشد.
ف
معین
فردخانه
(فَ رْ دْ. نِ) (اِ.) خلوت خانه، چله خانه، اطاقی در خانقاه برای چله نش...
ف
معین
فرزین
(فَ رْ) (اِ.) مهرة وزیر در بازی شطرنج.
ف
معین
فردایی
(فَ) (ص نسب.)۱- منسوب به فردا، آ ن چه که در آینده میآید.۲- کنایه از: ...
«
‹
41
42
43
44
45
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها