جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فرمان روایی
(~. رَ) (حامص.) حکومت.
ف
معین
فرق کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) امتیاز دادن، مشخص کردن.
ف
معین
فرموش
(فَ) (اِ. ص.) نک فراموش.
ف
معین
فرمان روا
(~. رَ) (ص مر.) حاکم.
ف
معین
فرق زدن
(فَ رْ قْ. زَ دَ) (مص ل.) سر نهادن.
ف
معین
فرو فرستادن
(فُ. فِ رِ دَ) (مص م.)۱- به پایین فرستادن.۲- نازل کردن.
ف
معین
فرهنگی
(فَ هَ) (ص نسب.)۱- با فرهنگ، اهل علم.۲- معلم، کسی که با علم و فرهنگ سر...
ف
معین
فره
(فَ رَ) (مص ل.) خرامیدن، تکبر کردن.
ف
معین
فرو شدن
(فُ. شُ دَ) (مص ل.)۱- پایین رفتن.۲- به زیر رفتن.۳- فرود رفت.۴- غروب ک...
ف
معین
فرهنگنامه
(~. مِ) (اِمر.)۱- کتابی که شامل تعریف واژهها و معرفی اعلام است.۲- دا...
«
‹
53
54
55
56
57
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها