جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فضل
(فَ ضْ) (اِمص.)۱- کمال، افزونی.۲- رجحان، برتری.۳- نیکویی، بخشش.۴- معر...
ف
معین
فطانت
(فَ یا فِ نَ) ۱- (مص م.) درک کردن، زیرک و دانا بودن.۲- (اِمص.) ادراک، ...
ف
معین
فضایل خوان
(~. خا) (ص.) کسی که مدح خلفای راشدین را میخواند.
ف
معین
فقها
(فُ قَ) (ص. اِ.) جِ فقیه ؛ دانشمندان.
ف
معین
فقار
(فَ) (اِ.) جِ فقاره ؛ مهرههای پشت، مهرههای ستون فقرات.
ف
معین
فعال
(فَ عّ) (ص.) پُرکار، کوشا.
ف
معین
فقه اللغه
(فِ هُ لْ لُ قِ) (اِ.)۱- مطالعة علمی یک زبان از طریق مقایسة متون گونا...
ف
معین
فغواره
(فَ غْ ر)(ص مر.) مانند بت یا مجسمه ساکت و بی روح.
ف
معین
فع
فعل
ف
معین
فلاش
(فِ) (اِ.) وسیلهای که بر دوربین عکاسی نصب میشود و هنگامی که نور کاف...
«
‹
81
82
83
84
85
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها