جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فلوت
(فُ لُ) (اِ.) مجموع کشتیهای جنگی یک دولت ؛ ناوگان.
ف
معین
فلز
(فِ لِ زّ) (اِ.) جسمی است معدنی هادی الکتریسته که میتوان آن را به شک...
ف
معین
فلان فلان شده
(~. ~. شُ دِ) (ص.)نوعی دشنام، خلاصهای از چند فحش و ناسزا.
ف
معین
فلوئور
(فُ) (اِ.) گازی است زرد رنگ که به وسیلة مواسان و دوار به صورت مایع در...
ف
معین
فلرزنگ
(فَ لَ زَ) (اِ.) دستار یا پارچهای که در آن خوراکی یا زر و سیم را میپ...
ف
معین
فلان
(فُ) (اِ.)۱- شخص نامعلوم.۲- جانشین کلمهای رکیک که نخواهند از آن نام...
ف
معین
فله
(فَ لَ یا فُ لَّ) (اِ.) آغوز، شیر اول گاو یا گوسفند پس از زاییدن.
ف
معین
فلذ
(فَ) (مص م.) جدا کردن پارهای از مال برای کسی.
ف
معین
فلافل
(فِ فِ) (اِ.) غذایی شبیه کتلت که از نخود، گوشت، پیاز و ادویه تند تهیه...
ف
معین
فلنگ را بستن
(~. بَ تَ) (مص ل.) (عا.) گریختن، فرار کردن.
«
‹
89
90
91
92
93
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها