جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فلک
(~.) (اِ.) آسمان، سپهر، گردون.
ف
معین
فلزیاب
(~.) (اِ.) دستگاه ردیاب و آشکار کنندة وجود فلز در زیر خاک یا داخل یک ...
ف
معین
فلان و بهمدان
(~ُ بَ مَ) نک فلان و بهمان.
ف
معین
فلورن
(فُ لُ رَ) (اِ.) قطعهای مسکوک (سابقاً از طلا و امروزه از نقره)، واحد ...
ف
معین
فلزات
(~.) (اِ.) جِ فلز.
ف
معین
فلان و بهمان
(~ُ بَ) (اِمر.) فلان کس، شخص یا اشخاص نامعلوم.
ف
معین
فلوت
(فُ لُ) (اِ.) مجموع کشتیهای جنگی یک دولت ؛ ناوگان.
ف
معین
فلز
(فِ لِ زّ) (اِ.) جسمی است معدنی هادی الکتریسته که میتوان آن را به شک...
ف
معین
فلان فلان شده
(~. ~. شُ دِ) (ص.)نوعی دشنام، خلاصهای از چند فحش و ناسزا.
ف
معین
فلوئور
(فُ) (اِ.) گازی است زرد رنگ که به وسیلة مواسان و دوار به صورت مایع در...
«
‹
90
91
92
93
94
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها