جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فن کوئل
(فَ کُ ئِ) (اِ.) دستگاه تهویه مطبوع که برای داخل ساختمان به کار میرو...
ف
معین
فوات
(فَ) ۱- (مص ل.)مردن، درگذشتن.۲- گذشتن زمان انجام کاری.۳- (اِمص.) مرگ،...
ف
معین
فهانه
(فَ نِ) (اِ.) نک پانه.
ف
معین
فندک
(فَ دَ) (اِ.) ابزاری فلزی که در آن سنگ مخصوص تعبیه کردهاند و با آن آت...
ف
معین
فن و فن
(فِ نُّ فِ) (اِ.) (عا.) صدای بینی در حالت گرفتگی و ذکام.
ف
معین
فونداسیون
(فُ) (اِ.) مجموعة مصالحی که در پی سازی ساختمان به کار رفتهاست، شالو...
ف
معین
فوردین
(فَ وَ) (اِ.) نک فروردین.
ف
معین
فوت
(اِ.) بادی که از دهان بیرون کنند.
ف
معین
فونتیک
(فُ نِ) (ص.) علمی که به مطالعة اصوات، ترکیب آنها و تلفظهای یک زبان ...
ف
معین
فورت
(فَ رَ) (اِمص.)۱- جوشش، حدُت.۲- شدت خشم یا گرما.
«
‹
96
97
98
99
100
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها