جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لاک
(اِ.) لاوک، تغار، کاسة چوبی که در آن آرد را خمیر میکردند.
ل
معین
لانجین
(جِ) (اِ.) تغار، کاسة بزرگ.
ل
معین
لاچین
(اِ.)۱- شاهین شکاری.۲- نامی از نامهای مردان.
ل
معین
لان
(اِ.)۱- گودال، مغاک.۲- بی وفایی.
ل
معین
لاپوشانی
(حامص.) (عا.) با حیله و زرنگی عیب یا چیز ناخوشایندی را پوشاندن.
ل
معین
لامک
(مَ) (اِ.) پارچهای که آن را روی دستار میبندند.
ل
معین
لاپه
(پِ یا پَ) (اِ.) قطعة بریده از چوب و الوار.
ل
معین
لامچه
(مْ چِ) (اِمصغ.) اسپند سوخته با مشک و عنبر که برای دفع چشم زخم بر پیشا...
ل
معین
لاپ آمدن
(مَ دَ) (مص ل.) (عا.)۱- در قمار تقلب کردن و جر زدن.۲- لاف و گزاف گفتن،...
ل
معین
لامپا
(اِ.) چراغی که با نفت میسوزد و شامل لوله و سرپیچ میباشد، چراغ لامپا...
«
‹
11
12
13
14
15
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها