جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لایموت
(یَ) (ص.) بی مرگ، بی موت.
ل
معین
لب تر کردن
(~. تَ. کَ دَ)(مص ل.)۱- کنایه از: آب آشامیدن.۲- (عا.) اشاره مختصر که ب...
ل
معین
لایم
(یِ) (اِفا.) ملامت کننده، نکوهنده.
ل
معین
لب به لب
(لَ. بِ. لَ) (ص مر.) پر، مملو.
ل
معین
لایقرأ
(یُ رَ) ۱- (جملة فعلی) خوانده نمیشود.۲- (ص.) ناخوانا، غیرقابل خواندن....
ل
معین
لب
(~.) سیلی، تپانچه، کاج. ؛ تو ~ رفتن شرمسار شدن، خجل شدن. ؛ ~تر کردن ...
ل
معین
لایغفر
(یُ فَ) ۱- (جملة فع.) بخشوده نمیشود.
ل
معین
لاییک
(ص.) = لائیک: غیرمذهبی.
ل
معین
لایعلم
(یَ لَ) (ص مر.) نادان.
ل
معین
لاییدن
(دَ) (مص ل.)۱- لاف زدن.۲- زوزه و ناله کردن سگ.
«
‹
15
16
17
18
19
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها