جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لایعلم
(یَ لَ) (ص مر.) نادان.
ل
معین
لاییدن
(دَ) (مص ل.)۱- لاف زدن.۲- زوزه و ناله کردن سگ.
ل
معین
لایعقل
(یَ قِ) (ص مر.) نادان، بی خرد.
ل
معین
لایی
(اِمر.)۱ - هر آنچه که لای چیزی بگذارند.۲- پارچهای که بین رویه و آستر ...
ل
معین
لایعد
(یُ عَ دّ) (ص مر.)بی شمار، بی حد، فزون از شمار.
ل
معین
لایچه
(چَ یا چِ) (اِ مصغ.) آب و گل کم که سیاه و گندیده باشد.
ل
معین
لایشعر
(یَ عَ) (ص مر.) نادان.
ل
معین
لایوصف
(صَ) (ص مر.) وصف ناشدنی.
ل
معین
لایزال
(یَ) (ص مر.) ابدی، پایدار.
ل
معین
لایه
(یِ) طبقه، طبقة زمین.
«
‹
15
16
17
18
19
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها