جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لابرلا
(بَ)۱- (ص مر.) تو بر تو.۲- (اِمر.) نام نوعی حلوا.
ل
معین
لابراتوار
(تُ) (اِ.) آزمایشگاه، محلی که در آن آزمایشهای علمی و فنی انجام میشو...
ل
معین
لاجرم
(جَ رَ) (ق مر.) ناچار، ناگزیر.
ل
معین
لابد
(بُ دّ) (ق مر.)۱- ناچار، ناگزیر.۲- گویا، چنان که معلوم است.
ل
معین
لاجرعه
(جُ عَ یا عِ) (ق.) یکسره و بدون تنفس نوشیدن.
ل
معین
لابث
(بِ) (اِفا.) درنگ کننده.
ل
معین
لاج
(اِ.) رشوه، پاره.
ل
معین
لاب
(ق.) (عا.) کاملاً، کلاً.
ل
معین
لاتین
(اِ.) از زبانهای هند و اروپایی، زبان باستانی مردم ایتالیا.
ل
معین
لااله الاالله
(اِ لا هَ اِ لَ لْ لا هْ) جملهای است به معنی (نیست خدایی مگر الله) ک...
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها