جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لغز
(لُ غَ) (اِ.)۱- چیستان، سخن سر بسته و مشکل.۲- راههای کج و معوج.
ل
معین
لفجن
(لَ جِ) (ص.) لفچن، کسی که لب بزرگ و ستبر دارد.
ل
معین
لغوب
(لَ یا لُ) (اِمص.) رنجوری، ماندگی.
ل
معین
لغت نامه
(~. مِ) (اِ.) واژه نامه، فرهنگ، کتاب لغت.
ل
معین
لمعان
(لَ مَ) (مص ل.) درخشیدن، تابیدن.
ل
معین
لم یزرع
(لَ. یَ رَ) (ص.) بایر، غیر قابل کشت.
ل
معین
لقلقه
(لَ لَ قِ) (اِ.)۱- آواز لک لک.۲- هر آوازی که توأم با حرکت و اضطراب با...
ل
معین
لمع
(لَ) ۱- (مص ل.) درخشیدن.۲- (اِ مص.) درخشیدگی، درخشش.
ل
معین
لم دادن
(لَ. دَ) (مص ل.) (عا.) تکیه دادن.
ل
معین
لمشک
(لَ مِ) (اِ.) ماستی که در آن شیر و نمک بریزند و بخورند.
«
‹
41
42
43
44
45
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها