جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لازم الاجراء
(زِ مُ لْ اِ) (ص مر.) امری که اجرای آن واجب باشد.
ل
معین
لاحظ
(حِ) (اِفا.)۱- به دنبال چشم نگرنده.۲- نگرنده.
ل
معین
لازم
(زِ) (ص فا.)۱- واجب، ضروری.۲- ثابت، استوار.۳- آنچه همیشه با چیزی باشد...
ل
معین
لاحد
(حِ) (اِفا.) گورکن، لحدساز.
ل
معین
لاشخوار
(شْ خا)۱- (اِ.) جانوری که از اجساد حیوانات تغذیه میکند.۲- آن که از را...
ل
معین
لازق
(زِ) (اِفا.) چسبنده.
ل
معین
لاجون
(ص مر.) (عا.) ضعیف، بی بُنیه.
ل
معین
لاشبرگ
(بَ) (اِ مر.) لایة تیره رنگی که در نتیجة پوسیدگی برگهای تازه یا خشک و...
ل
معین
لازب
(زِ) (ص فا.)۱- ثابت، پابرجا.۲- چسبنده.
ل
معین
لاجوردی
(وَ) (ص نسب.) منسوب به لاجورد.۱- رنگ لاجورد.۲ - نوعی آبی مرکب از آبی م...
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها