جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لوش
(اِ.) لجن، گل سیاه.
ل
معین
لودگی
(لُ دَ یا دِ) (حامص.) مسخرگی.
ل
معین
لوکیدن
(دَ)(مص ل.)۱ - چهار دست و پا رفتن.۲- بد راه رفتن اسب و شتر که سوار را ...
ل
معین
لولو
(اِ.) شکل موهومی که بچه را با آن بترسانند.
ل
معین
لوکه
(~.) (اصت.) آواز و نالة گربه و سگ.
ل
معین
لولهنگ
(لُ لَ هِ) (اِ.) = لولهین. لولین. لولئین: آفتابه گلی، ابریق. ؛ ~ کسی ...
ل
معین
لوکس
(ص.) شیک، زیبا، قشنگ، پر - شکوه، تجملی.
ل
معین
لوله کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) در نوردیدن، درپیچیدن.
ل
معین
لوک
(اِ.) آن که روی زانو و کف دست راه رود.
ل
معین
لوله
(لِ)(اِ.)هرچیز میان تهی دراز و استوانهای شکل.
«
‹
57
58
59
60
61
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها