جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لوستر
(اِ.)۱- حباب شیشهای، چینی یا فلزی چراغ مخصوصاً نوعی که از سقف آویزان...
ل
معین
لودر
(لُ دِ) (اِ.) ماشینی دارای بیل بزرگ و گود برای برداشتن موادی مثل برف ...
ل
معین
لوکس
(ص.) شیک، زیبا، قشنگ، پر - شکوه، تجملی.
ل
معین
لوله کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) در نوردیدن، درپیچیدن.
ل
معین
لوک
(اِ.) آن که روی زانو و کف دست راه رود.
ل
معین
لوله
(لِ)(اِ.)هرچیز میان تهی دراز و استوانهای شکل.
ل
معین
لوژ
(اِ.) گردونهای کوچک که روی آن نشینند و در پیستهای اسکی روی برف سر خ...
ل
معین
لولب
(لَ یا لُ لَ) (اِ.) آب بسیار که جهت بسیاری و تنگی دهانة کاریز یا ماسور...
ل
معین
لوچه
(لُ چِ) (عا.) لب، لب کوچک.
ل
معین
لولاگر
(لُ. گَ) (ص شغل.) آن که لولا سازد، لولاساز.
«
‹
57
58
59
60
61
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها