جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لونالون
(لُ لُ) (ص مر.) رنگارنگ، رنگ به رنگ.
ل
معین
لوعت
(لَ عَ) (مص ل.)۱- بی تابی کردن.۲- سوزش دل از غم یا عشق.
ل
معین
لون
(لُ) (اِ.) رنگ، گونه. ج. الوان.
ل
معین
لوطی گری
(گَ) (حامص.) جوانمردی.
ل
معین
لوم
(لُ) (مص م.) نکوهش، سرزنش.
ل
معین
لوطی خور
(خُ) (ص مف.) مورد سوءاستفاده قرار گرفته.
ل
معین
لولیده
(دِ) (اِمف.)۱- (عا.) در جای خود جنبیده.۲- به آهستگی رفت و آمد کرده.
ل
معین
لوطی
(ص.)۱- جوانمرد، بخشنده.۲- غلامباره.
ل
معین
لولیدن
(دَ) (مص ل.)۱- (عا.) در جای خود جنبیدن و پیچیدن.۲- رفت و آمد کردن به آ...
ل
معین
لوشه
(لَ یا لُ ش) (اِ.) = لویشه. لبیشه: لب (حیوان و انسان)، لوچه.
«
‹
58
59
60
61
62
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها